شاعر : قاسم نعمتى نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند
عـاشـق طـواف کـعـبـۀآمـال مـیکـنـد اخـلاص راچـکـیـدۀ اعـمـال مـیکـنـد
عاشق شـراب میچـکـد ازدیـدۀترش با گـریه مـست میشود وحـالمیکند
دیـوانـۀحـسـین شـدناوجبـنـدگیست ایـن کـاررا عــقـیـلـۀ این آل مـیکـنـد
زینب همان کسیستکه نام معـظمش هـر قـامـت الـف شـده را دال مـیکـند
شـاگـردی کـنـیـز خـدا را نـموده است این راه را چو فـاطـمـه دنـبـال میکند
آنجا که جبرئـیل امین هم حـجـاب بود اوسـجـده روی تـربتگـودال میکـند
اشک است رزق اعظم و رزاق زینبست فرمانروای کـشور عـشـاق زینبست
ما را خدا ز حاصل زینب درست کرد از خوردههایی از گِل زینب درست کرد دلـــواپـسِ ادامـــۀ راهحــســیــن بــود ما را خـدا مـقـابـل زینب درسـت کرد
درپـاسخ حـسـین که من اشکمـؤمنم بـنـیـادگـریه را دل زینب درست کرد
خـلاق روزگـارگِـل هـرچه گـریهکن با اشـکهای نـازل زینب درست کرد
عـشـاق سـرشـکـسـتۀ بـازارعـشقرا ازچوبههای محمل زینب درست کرد
هرگزکسی حـقـیـقت اورا ندیده است نوری عـظیم؛حائل زینب درستکرد
نور حسین شد همه جا بهر اوحجـاب
مـسـطـوره بـود عـابــدۀ آلبــوتــراب
وقت نـمـاز شب که بهحـال قـیـام بود مانندکـعـبـه جـلـوۀ نـورش تـمـام بـود پنجاه و هفت سال زهرجا گـذرنمود گـرم طـواف قـامـت اوسـهامــام بـود
پـای حـسین زندگی خویش را گذاشت او در مـسـیرعـاشـقیاش مسـتدام بود
جایی که احترامِبه او وحی نازل است درپـیـش اوقـیـام نـکـردن حـرام بـود
گرچه علی شهیدۀ خود زنده کرده است دانیکه فـرق زینب وحـیدرکدام بود او بـاتـن بـدون سـری حـرف میزنـد با حـنـجـر بـریـده شـده هـم کـلام بـود
عقل این زبان بسته به زنجیر میکشد
ورنه مـسـیر عشـق به تکـفیر میکشد